May 19, 2012

امید و زندگی Hope


نه نه زهرا ده سالی میشد که زمین گیر شده بود، با توافقی که بین بچه ها شده بود هر ماه خونه یکی بود ولی خونه سعادت رو به خونه همه بچه هاش ترجیح میداد خونه این پسرش انگار خونه خودش بود و جاهای دیگه برای مهمونی. معمولا زمان طولانی تر هم اونجا میموند، دختر سعادت درس خونترین دختر فامیل بود، نه نه زهرا همیشه میگفت من میدونم ساغر یه روزی دکتر میشه و منو خوب میکنه، همه به این حرفش مثل یه حرف معمولی گوش میکردند، حتی خود ساغر. سال اخر عمر نه نه زهرا بود دیگه حسابی پیر و فرتوت شده بود مثل قدیما داستان تعریف نمیکرد، حوصله نداشت، نیازش به دیگران بیش از گذشته شده بود و لرزش دستاش شدیدتر.
چند ماهی میشد که خونه پسرش سعادت بود عروسش مثل دسته گل ازش مراقبت میکرد و نوه هاش تا جایی که میتونستند بهش توجه میکردند، یک روزکه خیلی ساکت و دلگرفته بود ساغر را صدا کرد و گفت:" ساغر! درساتو خوب میخونی؟" ساغر جواب داد:" بله نه نه زهرا معلومه که خوب میخونم، من تو بهترین مدرسه استان درس میخونم." نه نه زهرا گفت:" ساغر پس کی دکتر میشی منو خوب کنی من دیگه خیلی پیر شدم."
 ساغر 16 سال داشت ولی با صداقت کودکانه ای گفت:" ولی من نمیخام دکتر بشم من دوست دارم مهندس بشم." اون شب نه نه زهرا دیگه یک کلمه هم حرف نزد، دیگه لب به غذا نزد حتی وقتی پسرش سعادت اومد حتی چیزی نگفت، به یه نقطه مرموزی ناامیدانه خیره شده بود و رنگ به چهره نداشت، چیزی از وجودش برای همیشه رخت بر کشیده بود، اون شب تا صبح صدای خفیف قران خواندن پدر از اتاق نه نه زهرا به گوش میرسید، چیزی از وجود او برای همیشه رخت برکشیده بود...

1 comment:

هیچکس said...


تعدادي موش آزمايشگاهي رو به استخر آبي انداختند و زمان گرفتند تا ببينند چند ساعت دوام ميارند.حداكثر زماني رو كه تونستند دوام بيارند 17 دقيقه بود.سري دوم موشها رو با توجه به اينكه حداكثر 17 دقيقه مي تونند زنده بمونند به همون استخر انداختند.اما اين بار قبل از 17 دقيقه نجاتشون دادند.بعد از اينكه زماني رو نفس تازه كردند دوباره اونها رو به استخر انداختند.حدس بزنيد چقدر دوام آوردند؟
26 ساعت
پس از بررسي به اين نتيجه رسيدند كه علت زنده بودن موش ها اين بوده كه اونها اميدوار بودندتا دستي باز هم اونها رو نجات بده و تونستند اين همه دوام بيارند